کاهش ساعت کاری اونم تو اسفند!!!
پیرو شیوع سریع ویروس کرونا، ساعت کاری من و بابایی هم کم شد اونم تو اسفند!!! و با اجازتو از 8 میام تا 12 و بابایی تا 1 و الان بیش از پیش قدر معلم علی رو میدونم که من درمانده شدم از دست تکالیف علی جون!!!
خرید آپارتمان
از فروردین فکر و ذکرهایی مبنی بر ساکن شدن تو آپارتمان خودمون تو ذهنمون می اومد و سبک سنگین می کردیم و می رفت یعنی پا به فرار میگذاشت. بسکه قیمت خونه ها و آپارتمان ها تو مرکز شهر سرسام آور بود. به هر حال ما برای عملی کردن این تصمیم چاره ای جز فروختن خونه ولفجری نداشتیم. یه چند موردی هم پیدا کردیم اما به وسعمون نمی خورد. هرچی به زمان پایان اجاره نزدیک تر می شدیم، مصمم تر می شدیم که حتما یه واحدی بخریم. از اون طرف سند خونه گم شده بود. چند ماهی همزمان با جستجوی آپارتمان پیگیر سند المثنی بودیم و مدت کوتاهی پس از صدور المثنی خونه رو فروختیم. اما دو مورد آپارتمانی که مد نظرمون بود فروخته شده بود. یه مورد جدید تو فلکه دانشجو پیدا کردی...
موضوع انشا
یادم بمونه بنویسم در مورد 1- آشتی کنون 2- حسنی به مکتب نمی رفت اگه می رفت جمعه می رفت!!! 3- خواستگاری
نویسنده :
مامان تربچه
10:20
کرونا از چین تا ایران، زمزمه های تعطیلی از اول اسفند تا 16 فروردین
این ویروس ساخته دست بشر دوپا و انتقال به انسان از طریق خفاش و مار چه کارها که نمیکنه. از کاهش 2درصدی رشد اقتصادی دنیا، تا ضربه اقتصادی به چین و کشورهای درگیر... تو ایران هم که اولین کشته تو قم بوده و منشا بیماری اونجا شناخته شده. جریانات سیاسی و حمله مجازی به طلاب هم بماند ولی به نظرم منطقی میاد که منشاش تو ایران قم باشه چون: 1- طلاب از جنوب شرق و شرق آسیا تو قم زیادن 2- تردد از قم بسیاااار زیاده و یه جوری دروازه هست اصلا کاری به بحثای سیاسی اش ندارم... در همین راستای شیوع سریع این ویروس کنه (kane) والدین تصمیم گرفتن بچه ها رو نفرستن مدرسه درحالی که آموزش و پرورش تعطیل نکرده بود. خلاصه دیروز من بر خلاف نظر بقیه تصمیم گرفتم علی...
اتاق مشاوره خانگی
برای خونه تکونی امسال کلی فک کردم چجوری شروع کنم و از کجا...خلاصه یه روز استراحت بعد ماموریت رو گذاشتم برای شروع. بعد از اینکه بابایی رفت سرکار من دیگه نخوابیدم و قبل از بیدار شدن بچه ها شروع کردم... اولین جا و راحت ترین جا برعکس توصیه نویسنده "قورباغه ات را قورت بده" اتاق علی جون بود.دلیل دیگه اش هم مشغول کردن علی بود با تکالیفش که دیگه بهونه نداشته باشه. و اتاق آماده شد برای مطالعه و مشق و فکر و ... خلاصه علی جون وسط اتاق تمیز خلاقیتش گل کرد. با انتقال دو صندلی و میز پذیرایی و قرار دادن چند تا مجله روسی و انگلیسی و روزنامه روی میز برای ارباب رجوع، الان اتاقش شده اتاق مشاوره خانواده، املاک، ازدواج، همسرداری، تربیت فرزند.....
فاینال کتبی
این ترم زبان رو چون می دونستم فاینال کتبی دارم و از طرفی دودل بودم اما ثبت نام کردم با این هدف که راهی که شروع کردم رو نیمه تمام رها نکنم بسیار با پشتکار شروع کردم. اما نگو از مشغله های وسط ترم کاری که رئیس بازنشسته پیش از موعد شد و رئیس جدید سر ناسازگاری گذاشت و تا تونست کار ریخت رو سرمون و با کشیدن مو از ماست وقت و انرژی مون رو گرفت. حالا این خودش مزایا و معایبی داره که تو یه پست دیگه تحلیلش می کنم اما خلاصه وقت خالی برای ما نموند برای مطالعه زبان و نیمه باقی مانده ترم رو می تونم بگم فقط رفتم سر کلاس. البته دوستش داشتم و دارم.... اما ضعیف بودم. امروز هم برای اولین بار تو عمرم بدون آمادگی رفتم سر آزمون و نمی دونم واقعا نتیجه چی می شه... ...