علیعلی، تا این لحظه: 14 سال و 21 روز سن داره

قدم به قدم با علی عزیز مامان و بابا

الان علی

از الانت بگم که می تونی راه بری اما هنوز تعادل کامل نداری... مامان و بابا و آیا و آآا و دد و بهه رو خیلی بامزه می گی...امروز صبح تا رسیدیم در خونه آقاجون گفتی آیا ( یا آاا) و ما کلی کیف کردیم.... شبا باید یه چند دوری تو اتاق غلط بزنی و هی نق نق کنی تا بخوابی اما دیر عصر به طرز شگف آور و شعف انگیزی اه اه کردی و تا سرت رو گذاشتم رو بالش و چند باز نازت کردم خوابت برد و من چه کیفی کردم... این از تو بعید بود آخه.. دیشب برای اولین بار با بابایی رفتیم مسجد و از خدا خواستم که پشت و پناهت باشه همونطوری که تا الان بوده... مامان و آقا دلشون برات خیلی تنگ شده... من برم که کلی کار دارم.... بوس بوس
5 ارديبهشت 1390

افتتاح وبلاگت عزیز دلم

مامان جون دیروز به دنبال رفع مشکل خاله پروین با این سایت و امکاناتش آشنا شدم و بهترین فرصت بود که برات وبت رو راه بندازم.... کاری که از قبل از تولدت می خواستم انجام بدم... یکبار اینکارو کردم اما هنوز اسمت رو قطعی نکرده بودیم... حالا به مرور پرش می کنم...  
5 ارديبهشت 1390