علیعلی، تا این لحظه: 14 سال و 21 روز سن داره

قدم به قدم با علی عزیز مامان و بابا

پایان سال تحصیلی کلاس پنجم و برنامه های علی

کلاس پنجم با تمام دغدغه های آموزش مجازی تموم شد. هر چند ما دیدیم این شیوه آموزشی برای علی کارایی لازم رو نداره (برعکس مامانش که خیلی از آموزش مجازی دانشگاه تهران راضی بود!!!) و به همین دلیل از خاله الی خواستیم بیاد و بهش کمک کنه. با وجود از زیر کار در رفتن های علی برای درس خوندن و نق زدنهای متوالی اش نتیجه خوبی داشت. حالا که تعطیلات شروع شده علی کلا فکر می کنه همه چیز تعطیله اما ما دست از سرش بر نمی داریم برای کلاس زبان.... و اما برنامه های علی برای تعطیلات رو امروز تو جستجوهای اینترنتی اش می بینم: خدا آخر عاقبت ما رو به خیر کنه 😊 ...
29 ارديبهشت 1400

شعار سال 1400

اصلا این توفیق اجباری حاصل شده برای خوندن ارشد، چه برکاتی داشته. چشمها را باید شست جور دیگر باید دید. چه دروس جالبی چه استادهای خبره، آگاه و باحالی🙂 و چه همکلاسی های پرتلاش و با فکر و بازاریی🤭🤑 البته هر کاری بخواییم انجام بدیم نواقصی داره و این بستگی به ما داره تا چه حد تاثیر مثبت در هر شرایطی بگیریم و ازش درس بگیریم. بعد از کلاسهای برخی اساتید کلی تو فکر می رم. الان بعد از کلاس دکتر میگون پوری این شعار و برنامه به ذهنم رسید: مطالعه کنم. فیلم های خوب ببینم. تفکر کنم. یاد خدا کنم. ورزش کنم. غذای سالم تهیه کنم برای خودمون و مهمانهامون. فیلمها و کتابهایی که استادا و بچه ها معرفی می کنن رو به مرور یاددا...
6 ارديبهشت 1400

از کرونای بابایی تا کرونای مامان

حدود یک هفته بعد از بازگشت از سفر بابا کرونا گرفت و یک ماه تو بستر افتاد. ریه اش درگیر شد و خیلی اذیتش کرد. لطف خدا شامل حال تک تکمون شد و بابا خوب شد. اتفاقات تلخ و شیرینی بعد از خوب شدن بابا افتاد. تامل برانگیز، عبرت انگیز، ناراحت کنده، خوشحال کننده.... قبولی ارشد خودم و دکتری دوستم. فوت خاله نوری!!! ازدواج عمه پری که شکر خدا تا الان ختم به خیر بوده بقیه اش هم توکل به خدا عقد خاله ریزه و به هم خوردنش در کمتر از یک هفته!!!! خرید زمین و شروع به کار ساخت به امید و لطف خدا. ختنه محمدباقر جون درگیر شدن به کرونا، خودم و اکثر بستگان در کمتر از دو هفته!!! تولد رایان عزیز پسر دوست و همکارم.😍 و الان هم که دو روزه میرم ا...
6 ارديبهشت 1400

سفر هول هولکی

در یک عملیات ضربتی برنامه خاله ریزه برای سفر به ترکیه هماهنگ شد و دیروز عصر بلیط تهیه کرد و دیشب دقیقه نود برای تست کرونا اومد مرکز شهر و دیشب که خونه ما بودن در یک عملیات ضربتی دیگه من و بابایی هم تصمیم گرفتیم که همسفر بشیم و همون دیشب بلیط تهیه کردیم. امروز صبح هم تست کرونا دادیم و امیدوارم در اسرع وقت جواب منفی اش بیاد🤭 و مشکلی نباشه از دیشب کمی استرس گرفتم و فقط این دعای اول کلاس معلم علی به من آرامش داده توکلت علی الله و افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد توکل می کنم به خدا و کارم را به خدا می سپارم همانا خداوند به حال بندگان بینا است. اگه درست یادم باشه😅 علی ذوق زده وسایلش رو جمع کرده بره خونه بابا که نزدیک خونه آقا...
2 مهر 1399

فرزند سوم آری یا نه؟

تست بارداری دوستم مثبت شد. خودش شوکه همسرش شوکه و من خوشحال از بارداری اش و ناراحت از ناراحتی اش😇 الان چند روزه دنبال یه راه حلی برای پاک کردن صورت مساله است اما به نتیجه نرسیده. شوهر دکتر همکار شیفت بود الان هم که سفره. به مطب رفته بود که دکتر مودبانه بیرونش کرده بود. هنوز هم موفق نشده دوست خودش هم که متخصص زنان هست رو ببینه. و البته تلفنی از مضرات شدید سقط با توجه به دو سزارین قبلی بهش گفته بود. حالا از اون طرف من باهاش هی صحبت میکنم تا منصرفش کنم اما تا الان که فایده نداشته. خودش میگه نهایت تلاشم رو میکنم مگر اینکه واقعا نشه. نمی دونم والله چی بهش بگم. از عذاب وجدانش، از مشکلات جسمی که براش ممکنه پیش بیاره، از شیرینی وجودش، نعمتی که...
10 شهريور 1399

آخرین روز کاری همکار

امروز آخرین روز همکارمون هست. براش آرزوی سلامتی و موفقیت دارم. نمی دونم با خالی شدن این پست چه تصمیمی گرفته خواهد شد. امیدوارم بهترین و عادلانه ترین اتفاق رقم بخوره.
10 شهريور 1399

کنکور

بالاخره بعد از به تعویق افتادن کنکورها، تا آخر مرداد همهشون برگزار شد. پیرو حضور همکار جدید و مسائل پیش آمده من و دوستم تصمیم گرفتیم رو کم کنی از بالا تا پایین کنکور دکتری شرکت کنیم. اوایل خیلی انگیزه داشتیم ولی با اومدن کرونا و تغییر سبک زندگی و سردرگمی که به این واسطه برای اکثریت پیش اومد خصوصا بچه ها، همینجور نخوانده رفتیم سر جلسه و جالب اینکه هر دو مجاز به انتخاب رشته شدیم. البته به جر روزانه. دوستم که با اختلاف خیلی کمی مجاز به روزانه نشده بود. نتیجه ارشد هم که هنوز نیومده. کنکور سراسری هم برگزار شد و من پیش بینی نتیجه عالی از دوقلوها، مهشاد و صدیقه دارم. در پناه حق موفق باشن. ایاز اینا یه هفته بعد کنکور اومدن و بچه ها و حتی ما...
10 شهريور 1399