علیعلی، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه سن داره

قدم به قدم با علی عزیز مامان و بابا

تصمیم کبرای عمه آذر

1391/5/7 9:29
نویسنده : مامان تربچه
338 بازدید
اشتراک گذاری

یه سالی هست(شایدم بیشتر) که عمه آذر تصمیم گرفته بیاد شیراز... خلاصه در یک عملیات انتحاری طی یک هفته خونه و مغازه اش رو اجاره داد و اومد شیراز با بابایی و بقیه یه سری رفتن دنبال خونه گشتن. دیروز ظهر یه خونه پسند کردن و قولنامه کردن.

از ظهر ساعت 12.5 تا نزدیکای افطار عمه آذر با پریوش و عمو حاجی خونه و موکتها رو شستن. دیشب هم ما رفتیم خونشون و بابایی فاضلابا رو سم پاشی کرد... وای که دنیای سوسک بودا!!! همه از لونه شون زده بودن بیرون. تو هم با دیدن سوسکای بزرگ و کوچیک هم ذوق می کردی و هم یکم از عکس العمل من می ترسیدی و فرار می کردی.(آخه بد سابقه هستی عزیزم... عمه ات تعریف می کرد یه روز قبل از ظهر خواب بودی و یه سوسک از پات داشته می رفته بالا که از پاهاش می گیری و عمه رو بیدار می کنی و می گی عمه سوسسسسسسسس!!! ) با دیدن بقیه هم با پا سعی می کردی بکشی سوسکا رو حتی رو دیوار با پا لگد می زدی... وای که چقدر خنده دار بود کارات عزیزم...کلی با بابایی بهت خندیدیم...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله جونيييييي
8 مرداد 91 12:06
اه اه..... صفو جون پسملت هم كج سليقه هستا...حالمو به هم زدي با اين تعريفات اونم با دهن روزه ...
بياد يكم از تاتي باد بگيره دخمليم چقدر خانومه...


عزیزم چیکارش کنم علی رو که مثل تاتی خانوم بشه؟هان؟ نمی شه که یعنی واسه خانومی آفریده نشده که!!!
کج سلیقه چیه؟ مگه بچه می دونه که سوس چقد کثیف و چندش آوره؟ برای اون سوس فقط یه موجود متحرک و جالبه که اومده باهاش بازی کنه...