علیعلی، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه سن داره

قدم به قدم با علی عزیز مامان و بابا

شروع مهد کودک

1392/4/12 9:30
نویسنده : مامان تربچه
211 بازدید
اشتراک گذاری

از اول تیر دارم علی رو می ذارم مهد.  جمعه شب تازه از قائمیه (عروسی دختر خاله ریزه رفته بودیم) برگشته بودیم و خیلی خسته بودیم. از طرف دیگه استرس مهد گذاشتن هم داشتم و خوابم نمی برد. خلاصه طبق قراری که با دایی مهدی  داشتیم ساعت 10 رفتیم مهد و ساعت 12 برگشتیم. این مدت خودم هم موندم تو مهد. خیلی هم خوب جذب شد و همون بدو ورود شروع کرد سرسره بازی و اسب سواری و ...

روز دوم سه ساعت گذاشتمش و ناهار هم براش گذاشتم و رفتم سر کار. از روز سوم دیگه بیشتر گذاشتم و مرتب میان وعده و ناهار هم براش گذاشتم. هفته دوم یکم با بدقلقی می ره. و تا می ریم در مهد می گه مامان باهم بریم و تو نرو و این بهونه ها. حالا دیگه از تو خونه که می بینه کیفش رو دارم می بندم نق می زنه. البته مربی مهد هم همون اول گفت ممکنه اولش خوب بیاد ولی بعدا گریه کنه. خلاصه بعد از اینکه می برنش تو زود آروم می شه و با بچه ها بازی می کنه. 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)