علیعلی، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه سن داره

قدم به قدم با علی عزیز مامان و بابا

بادا بادا مبارک بادا ان شالله مبارک بادا!

1393/5/20 8:50
نویسنده : مامان تربچه
227 بازدید
اشتراک گذاری

به لطف خدا امشب عروسی دایی محسن هست. پریشب حنابندونش بود که مای از سفر برگشته خسته کوفته ی بدون مرخصی با یه علی خون دماغی و سرفه ای(که بعدا توضیح می دم!) نتونستیم بریم. خاله صدی و خاله پری رفتن. من خیلی دوست داشتم برم اما بیشتر به خاطر خستگی علی و اینکه بابا نمی تونست مرخصی بگیره و باید بکوب می رفت و می اومد که اون هم خیلی عوارض اعصابی داشت علی رغم میل باطنی، تصمیم بر ماندن گرفتیم. خاله ریزه هم هنوز تو راهه و فقط برای عروسی می یاد! 

سفر مشهد خیلی خوب بود. خدایا بازم از این سفرای خوب نصیبمون کن. به خاطر همین سفر من نتونستم لباس بخرم و احتمالا همون لباس عروسی عمو اکبر رو میپوشم. خانوم همکار عزیز هم برام یه سری آورده. حالا برم پرو کنم ببینم چی از آب در می یاد.

با نظر مثبت بابایی ان شالله عصری می رم آرایشگاه و اگه بشه بعد با عروس بریم آتلیه.

خدایا کمک کن همه چی خوب پیش بره و مشکلی پیش نیاد.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)