علیعلی، تا این لحظه: 14 سال و 30 روز سن داره

قدم به قدم با علی عزیز مامان و بابا

خواب عمیق

1390/2/19 8:17
نویسنده : مامان تربچه
239 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز برای اولین بار بابایی تنها اومد دنبالت. مستقیم از سر کارش اومده بود دنبال تو... تو هم خواب بودی اما تا برسین خونه دیگه بیدار شده بودی... عصر هم نماینده شرکت اومده بود ماشین لباسشویی رو وصل کنه... هر کاریت می کردم نمی موندی تو اتاق... می خواستی بری بیرون ببینی چه خبره... خلاصه که آخرش بابایی اومد بغلت کرد برد تا آخرش... بعد هم که لباس انداخته بودیم تو ماشین تو دستکاری کردی و تنظیماتش رو به هم ریختی شیطون بلا...خلاصه دیگه نخوابیدی تااااااااااااساعت 9... تا صبح هم خوب خوابیدی. یکبار واسه شیر یکبار هم واسه غلط زدن نق نق کردی... صبح هم سرحال وقتی ما داشتیم لباس می پوشیدیم بیدار شدی قربونت برم... دیگه نمی ذارم عصرا بخوابی... دیشب کلی حال دادی و من به کارارم رسیدم...

دارم تلاش می کنم این پایان نامه رو به یه جا برسونم تا آخر هفته با بابایی بریم تهران...خدایا کمک کن...

پسندها (1)

نظرات (2)

خاله پري
20 اردیبهشت 90 10:33
مامان آفو موفق باشي عزيزم. سعي كن زودتر پروژتو انجام بدي تا هم خيال ما راحت شه هم خيال خودت.
مامان پریمامان پری
28 اردیبهشت 98 15:13
😘