علیعلی، تا این لحظه: 14 سال و 30 روز سن داره

قدم به قدم با علی عزیز مامان و بابا

بدرقه

1393/2/3 12:39
نویسنده : مامان تربچه
177 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب عمو ارشد دعوت کرده بودن خونه آقا اینا به صرف کباب. عمه زیره ساعت 10 بلیط رزرو داشتن و بعد از شام باید فوری می رفتن ترمینال. بابایی تازه از سر کلاس برگشته بود و شامش رو خورد و بردیمشون ترمینال. آنا هم باهامون بود. دایی و پری و بقیه خیلی ناراحت بودن و هرکی یواشکی گریه می کرد. علی ذوق زده پشت فرمون منتظر بابایی بود تا بیاد و باهم ماشین رو روشن کنن. دید آنا که جلو نشسته داره گریه می کنه. هم به فرمون ور می رفت و هم با حالت بغض به من می گفت آنا داره گریه می کنه و لباش رو ورمی چید. عمه ریزه که خیلی کنترل می کرد خودش رو گریه نکنه چشاش قرمز شده بود. 

خلاصه راه افتادیم. اول یه سر رفتیم خونه ما تا کیف سنتی گلیمی رو هدیه بدم به عمه. بعد هم رفتیم جلوی آپارتمان عمه نانی تا باهاشون خداحافظی کنن.(مدتیه ماشینشون رو فروختن)

تو ترمینال علی اتوبوسا رو دیده بود و ذوق می کرد. خصوصا که هر کدوم چل چراغ بودن. بابایی با دوربین جدیدش چند تا عکس ازمون گرفت. عمه ماینا که رفتن بالا سوار شدن, علی جیغ و داد می کرد که من هم می خوام برم. از راننده اجازه گرفتم و بغلش کردم رفتیم بالا. دیگه می خواستن راه بیفتن ولی علی حاضر نبود بیاد پایین. با کلی کلنجار آرودمش پایین و براش توضیح دادم هرکی بخواد سوار شه بره باید بلیط بگیره. کیر داده بود مامان برو دوتا ایلید بگیر قهقهه

با یه بستنی و آبمیوه آروم شد (از نظر اتوبوس سوار شدن) ولی از ترمینال بیرون نرفته دوباره گریه می کرد که من عمه رو دوست دارم چرا نمی یاد پیشمون؟ (واقعا بچه ها همه چیز رو می فهمن همه چیز رو! این ما هستیم که نمی فهمیم اونا چقد می فهمن) کاملا درک می کرد که اونا دارن یه سفر طولانی می رن. کلی دلداریش دادم که بابا برای ما هم بلیط می خره سوار اتوبوس می شیم حالا چه رنگی باشه اتوبوسمون؟ و بعد سوار هواپیما می شیم و می ریم پیش عمه اینا. خلاصه آرومش کردم ولی واقعا به این نتیجه رسیدم که گل پسرمون عاطفی هست و خیلی باید هواش رو داشته باشم. (شنیده بودم بچه های عاطفی بیشتر با لکنت درگیر می شن ولی نمی دونستم علی تا این حد عاطفیه. از دعوایی که باهاش می کردیم و ناراحتی اش و گریه اش باید زودتر این رو می فهمیدم! )

 

عمه اینا صبح حدودا ساعت 9 رسیدم دوراهی فرودگاه و الان هم منتظرن کارت پروازشون رو بگیرن. ساعت 3 بلیط دارن. خدا پشت و پناهشون.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)