رانندگی
به اصرار بابایی و بعضی اوقات خودم چند باری من پشت فرمون نشستم. دیروز صبح برای سومین بار تا اداره نشستم. البته بابایی هم می شه آینه همه جهته. حس خوبی دارم وقتی که خوب رانندگی کردم و تا مقصد هم اومدم. دوست دارم دست فرمونم عالی بشه. کم کم این مهارتا بدست می یاد. نباید عجله کنم. پارسال که ذفته بودم برای ثبت نام آموزشگاه رانندگی اونقدر حول بودم که فک می کردم تا آخر سال تنهایی می تونم رانندگی کنم اما نمی دونستم تا اون موقع حتی گواهینامه هم نگرفتم... (البته مشغله دانشگاه بد مشغله ای بود)... خلاصه امروز صبح که کاشین روشن نشد هر کاری کردیم... ما هم با آزانس اومدیم... یعنی به خاطر رانندگی من و خاموش شدنهای پی در پی ماشین بوده؟
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی