جینگه جینگه ساز می یاد از بالای شیراز می یاد
این دفعه دیگه واقعا به لطف بی نهایت خدا "جینگه جینگه ساز می یاد از بالای شیراز می یاد...."
واسه دایی رفتن خواستگاری و جواب گرفتن و آزمایش هم دادن. و ان شالله آخر هفته می خواییم بریم واسه عقد. عروسی مهدی عمه هم 31مرداد هست. باید یه جوری با اون هم تنظیم بشه.
پنج شنبه عصر قرار بود با بابایی و آنا بریم واسه خرید. دایی حاجی هم صبحش اومده بودن شیراز. خلاصه به زن دایی گفتیم گفت می خوام برم خونه خواهرم و حالش هم زیاد خوب نبود نیومد. عصر خاله پری اینا سرزده اومدن و چقد هم به موقع. خلاصه فاطی پیش باباش موند و علی رو هم که شدید سرما خورده بود خوابوندیم و رفتیم بازار وکیل. من لیست خرید همرام بود. بیش از 50درصدش رو خریدیم.واسه خودم هم یه سری خرید کردم. بقیه رو هم قرار شد خاله پری بخره. خلاصه سرمون حسابی شلوغ شده و این آخر هفته هییییییچ استراحتی نداشتم.....تا باشه از این خستگی ها واسه عروسی و عقد...
خدایــــــــــــــــــــــــــا شکــــــــــــــــــــــــــــــــــرت این دایی بالاخره یکی رو پسندید...