علیعلی، تا این لحظه: 14 سال و 30 روز سن داره

قدم به قدم با علی عزیز مامان و بابا

گوش پاک کن ممنوع 4

1393/6/10 8:45
نویسنده : مامان تربچه
189 بازدید
اشتراک گذاری

شب حنا بندون دایی محسن علی بدجور خون دماغ شد. خیلی زیاد خون اومد. شب قبلش هم که رو تخت خودش خوابیده بود خون دماغ شده بود و خوشخواب و ملافه ها خونی شده بودن. اون شب آوردیمش پیش خودمون که نصف شب حواسمون بهش باشه. نصف شب دیدم در حالیکه رو به شکم خوابیده بود تند تند پاش رو به حالت لگد به خوشخواب می ماله. اولش فک کردم پشه زده. بعد دیدم نه داره خون دماغ می شه و حرف نمی زنه. خلاصه با کمک بابایی خون دماغش بند اومد. فردا عصرش به پیشنهاد دکتر داخلی خودمون بردیم مطب دکتر کاویانی که سفر خارجی بود!!! همونجا گشتیم و بردیم پیش دکتر صفوی. پیرمرد خیلی آروم و مهربون. اول خون دماغش رو مطرح کردیم که گفت خشکی شدید داره و تتراسایکلین بزنیم براش. بعد گوشش. که گفت پرده گوشش سالمه. این از هر خبری برای ما خوش تر بود. گفت که دو سانت جلوی پرده گوشش زخم بزرگی هست. خدایا هزاران مرتبه شکر!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)