علیعلی، تا این لحظه: 14 سال و 17 روز سن داره

قدم به قدم با علی عزیز مامان و بابا

اولین روز رمضان 98

1398/2/17 10:37
نویسنده : مامان تربچه
161 بازدید
اشتراک گذاری

توی تقویم، اول رمضان دیروز بود اما به گفته علما هلال ماه رویت نشد واز امروز به لطف خدا شروع کردیم به روزه گرفتن.

علی جدیدا و بعد از امتحان قران رفته تو مد روزه و نماز.پریشب با باباش همراه شد تا نماز مغرب و عشا بخونن. خلاصه محمد هم ذوق زده با بزرگترین سجاده خونمون (که از مکه خریدیم) کنارشون ایستاد. آنها رو به قبله و محمد رو به اونا😅 بابا هم کم نگذاشت و یه نماز جعفر طیاری ترتیب داد با مقدمات و تعقیبات که بیا و ببین... بعد از نماز و سلام دادن رو به قبله و کربلا و مشهد، به دستور محمد به بقیه جهات هم سلام دادن تا کل دنیا رو خطاب قرار داده باشن😅

خلاصه نماز جماعت بعدی شد نماز صبح امروز بعد از سحری و بدون محمد 😍

علی هم با ذوق فراوان دوست داشت روزه بگیره و به من و باباش تاکید میکرد اگه بیدار نشدم برای سحر روی صورتم آب بپاشین!😂 و با همین روش بیدار شد.

چون دیروز عصر چهارمین و آخرین نوبت دندانپزشکی اش بود، که متاسفانه پوسیدگی به عصب رسیده بود و عصب کشی کرد، یه مقدار دندون درد داشت. براش آب و استامینوفن و دوتیکه نون تست گذاشتم که اگه دندون درد اذیتش کرد بخوره و از ظهر تا غروب روزه بگیره😜

زمان کودکی ما ماه رمضون تو پاییز و زمستون بود و واقعا راحت می تونستیم روزه کله گنجیشکی بگیریم ولی برای این بچه ها واقعا سخته...

از خدا می خوام توفیق روزه داری رو به ما و بچه ها مون عطا فرماید.

پسندها (3)

نظرات (1)

مامان پریمامان پری
17 اردیبهشت 98 11:13
وای خدا از دست محمد جونم😘 سلام دادن به کل دنیا😍
طاعاتتون قبول باشه عزیزای خاله😘
قربون علی نازم بشم ..فاطمه که گفت مامان من پنجشنبه جمعه روزه میگیرم آخه تو مدرسه سختم میشه😁
مامان تربچه
پاسخ
میخواستن کسی از قلم نیوفته😂😍