علیعلی، تا این لحظه: 14 سال و 17 روز سن داره

قدم به قدم با علی عزیز مامان و بابا

نوروز 97

1397/1/18 12:23
نویسنده : مامان تربچه
194 بازدید
اشتراک گذاری

سال 96 با تمام سختی ها، خوشی ها، خنده ها، گریه ها، مشغله ها و در یک کلام روند سینوسی همیشگی زندگی تمام شد.

شب تحویل سال96 و شروع سال 97 رو با 35 نفر مهمون در آپارتمان بزرگتر از خانه های وبلایی مان شروع کردیم و این را زیر نظر الطاف الهی مایه خیر و برکت برای زندگی مون می دونم.

شب بعد نیز مانند شب قبل عروسی دعوت بودیم. خدا رو شکر که بخت دو زوج دیگر باز شد. انشالله زندگی خوبی در کنار هم داشته باشند.

روز دوم فروردین بعد از اینکه دین خود را ادا کرده بودیم و در مراسم های عروسی شرکت کرده بودیم و مهمان نیز دعوت کرده بودیم، با فراغ بال به سمت چابهار راه افتادیم.

القصه بعد از سه روز به چابهار رسیدیم. به به چه هوایی چه شهری!!!

خاله ریزه همسفر عزیز ما بود در این سفر. و خدایی خیلی خوش گذشت...

سه شب در چابهار ماندیم و شب بعد در گروگ روستایی نزدیک کوهستک. بعد از موج سواری در سواحل کوهستک که لذتش از همه بازی های دریایی و ساحلی تا الان برای من بیشتر بوده اون هم در کنار ماهیهای ریز و عروسهای دریایی... (حالا شاید در آینده از لذت بیشتر شنا در اقیانوس و یا در کنار دلفین ها و یا غواصی تعریف کنم الله اعلم!!!)

عصر در قشم به دایی محسن و زن دایی و بابا و مامان ملحق شدیم.و آنجا هم خوش گذشت. سه شب در قشم بودیم و بعد مستقیم آمدیم شیراز. در شیراز تا الان مشغول دید و بازدید عید بودیم و نهضت همچنان ادامه دارد!!!

 

پسندها (1)

نظرات (1)

مامان پریمامان پری
8 آذر 97 13:00
همیشه به سفر و خوشی آبجی عزیزتر از جانمگل مهمانی هاتون هم مستدام باشه و پابرجا مثل همیشه عالی و همه چی تماممحبت