علیعلی، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 20 روز سن داره

قدم به قدم با علی عزیز مامان و بابا

یاشار عزیزم یکسالگیت مبارک😘

پسر گلم، وروجک شیطونم، با قدم های کوچولوت زندگی ما رو شیرین تر کردی. بعد تولدت خدا یک محبتی به دلم انداخته که حد و حساب نداره. هم احساساتی تر شدم و هم منطقی تر و پخته تر. کارهام خیلی بیشتر شده اما زندگی معنای بهتری پیدا کرده. ما همگی عاشقتیم. وقتی میاییم خونه چه من چه بابایی با دیدنت و ذوق کردنت و گریه های از روی نازت؛ خستگی مون در میره. حمزه عزیزم خدا پشت و پناهت باشه و سالم و شاد باشی که مسولیتت خیلی بیشتر از قبل شده آقای ایالوار و گرفتار من😘 علی عزیزم ممنونم ازت که اینقدر کمک حالم شدی. روزایی که خونه نیستی یکم اذیت میشم و بیشتر قدرت رو میدونم. 😍 محمدباقر عزیزم ممنونم که اینقدر قشنگ با داداشی بازی می کنی و قربون صدقه اش میری ...
8 مرداد 1402

لات آری؟

کمتر از دو ساعت مونده به اعلام نتایج.  بابایی بسیار امیدوار هست و من منتظر یعنی از بین ما و همکارا کسی میبره؟  من دعا میکنم بهترینها اتفاق بیفته برای همه. تا ببینیم رسالت ما چی هست و کجا باید ایفای نقش کنیم.  خیلی از برنامه ریزی های زندگی مون و قدم هایی که می خواستیم برداریم لنگ این روز بود.  الهی سرنوشت ما را خیر بنویس تقدیرت مبارک باد!🙏
16 ارديبهشت 1402

به اداره بر می گردیم (نسخه شماره 3)

نه ماه مرخصی که اصلا نمی دونم چطوری تموم شد و شب و روزش به جز تاریک و روشن شدن هوا برام فرقی نمی کرد، تموم شد. و من برگشتم به اداره. شکر خدا خانم حیدری باهام همکاری می کنه تا حدودی و صبحها زودتر میاد تا من بتونم آماده بشم. البته کلا این چند روز تاخیر داشتم  که امیدوارم با شناور شدن ساعت کاری حل بشه. صبح ها دو ماراتن داریم تو خونه. علی خیلی خوب شده مدرسه رفتنش. اما محمدباقر پا گذاشته جای پای علی و صبحها خیلی قر می زنه تا میره. همش برای سرویس معترض هست.بچه های سرویس اذیتش می کنن. صبح با راننده شون که خانم خیلی خوبی هست صحبت کردم که محمدباقر رو جلو بنشونه و به بچه ها تذکر بده تا به امید خدا این چندروز باقیماده به خوبی سپری بشه. ...
12 ارديبهشت 1402

تغییر سمت

خدایی در این شب قدر و شبهای دگر تا صبح باید خدا رو شکر کنم بابت این سه نعمت بزرگی که به من و همسر عزیزم داده. خدایا شکرت خدایا دامن همه منتظران رو با بچه های سالم و صالح سبز کن آمین یا رب العالمین
21 فروردين 1402

دبیرستان شهید دستغیب

به توصیه معلمان علی دو روز مونده به آزمون علی رو که داشتم می بردم برای ثبت نام دبیرستان معارف تو خیابون خلیل (ثبت نام زاپاسی) بعدش بردمش دبیرستان دستغیب. یعنی از دیدن مدرسه خودم هم مثل علی جان شگفت زده شدم. محوطه عالی، کلاسها استاندارد، برخورد پرسنل عالی، چندتا دانش آموز تو حیاط چقدر مودب... در و دیوار مدرسه پر از عکس دانش آموزان افتخار آفرین تو حوزه قرانی، ورزشی، هنر و موسیقی با علی جان تو محوطه قدم زدیم و باهم رفتیم تو راهرو. تو ویترین ها پر بود از کاردستی های بچه ها که فک کنم نصفشون رباتیک بودن. علی هم عاشق رباتیک دیگه .... کلی علی از مدرسه خوشش اومد دیگه دید که تو اون مدرسه هم همش کتاب نیست فعالیت فوق برنامه هم هست. خیلی دوست دا...
26 خرداد 1401

شبه کنکوری های کوچولوی ما

امروز پنجشنبه 26خرداد هست و علی و زهرا و فاطی الان هر سه سر آزمون ورودی مدارس تیزهوشان هستن. براشون آرزوی موفقیت میکنم. از اونجاییکه این دوسال و نیم آموزش مجازی، جنبه /اموزشی خوبی برای علی نداشت و نتونست ارتباط خوبی با کلاسهای مجازی بگیره خودم تمایل به ثبت نامش برای آزمون نداشتم اوایل سال. اما بابا خیلی اصرار و امید داشت. خلاصه خودش رفت مدرسه تا از معلمش بخواد بیاد حضوری به علی درس بده. خودمون هم اصلا نمی دونستیم آزمون سمپاد چطوریه. فک می کردیم از مطالب درسی هست. خلاصه تو دفتر مدرسه موسسه زکریا رو معرفی کرده بودن به بابا که چهار تا درس تدریس می کرد. نگو خیلی ها از تابستون شروع کرده بودن و ما تو آبان ماه تازه به تلاطم افتاده بودیم.از طر...
26 خرداد 1401

من امشب با خدای خود مناجاتی دگر دارم

توکلت علی الله و افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد توکل می کنم به خدا و می سپارم کارم را به خدا همانا خدا به بندگان بینا است خدایا عاقبت همه ما را ختم به خیر کن خدایا این فرشته رو سالم به ما بده. الان که دارم مینویسم یاشار عزیزم یکساله شده و خدا رو هزاران بار شکر می کنم که مشکلی نداشته و سونوگرافی دکتر زمانپور اشتباه بوده. خدا خودش از روش انجام کار و وجدان آدم ها و نیتشون آگاه تره. من رو تو بد دردسر و دلهره ای انداخته بون.... اوفففففف
21 اسفند 1400